اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان زحسرت بر لب است امشب
فلک از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش
شکایت های گوناگون ، مرا با کوکب است امشب
برادر جان یکی سر برکن از خواب و تماشا کن
که زینب بی در ذکر یارب یارب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت پر وحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب وتب است امشب
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی
ز زلف عارض اکبر قمر در عقرب است امشب
صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیدهء دشمن به حال زینب است امشب