سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 133968
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


 

 

زیباترین واژه بر لبان ادمی واژه "مادر" است زیباترین خطاب "مادر جان" است "مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق

مادر

مادر بهشت من همه اغوش گرم توست

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوی توست

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوی توست

مادر صدای گردش گهواره ات هنوز

می پیچید به گوش دل و جانم شبانه روز

دستی به مهر طفل ، و به دست دگر نهان

مادر ببین بعرش خدا می دهی تکان

اسوده نیست برایم از او گفتن...

ولی وقتی به او فکر می کنم ، می بینم که دیگر نیمی از وجودم خالی شده است

ادمی را در نظر بگیرید که نصفش نباشد !

وقتی به کلمه مادر فکر می کنم این چیز ها از خاطرم می گذرد که شکل خوشبینانه

قضیه است اگر تلخ و سیاه ترین وجه این حالت را بخواهم بیان کنم

باید بگویم که دیگر ریشه ام نیست 

احساس می کنم ریشه در هوا دارم !

بعد از دور شدن از لحظه وداع با او احساس دوباره فقدانش که رنگ نشده بلکه شکل دیگری به خود گرفته است این هجران در روزهای اول به این صورت بودکه گویی دربرهوت هستم موجودی رها شده که هرچه به اطراف  خود می نگرد کسی را نمی یابد البته نمی ترسیدم ولی به شدت احساس تنهایی می کردم به نظرم تنها عشقی که در کائنات وجود دارد که بی دریغ خود را عرضه می کند ، نزد مادر است

حساب خداوند را کنار بگذاریم ولی در روی زمین تنها مادر است

که بدون هیچ حساب و کتابی و بلا عوض همه مهرش را عرضه می کنند

تعریف مادر.....

مادر ، مادر است

تعریفی ندارد

ریشه ادم است

مادر تکیه گاه عاطفی و معنای عاطفه است.......

ابروی اهل دل از خاک پای مادر است

هر چه دارد این جماعت از دعای مادر است

ان بهشتی را که قران می کند توصیف ان

صاحب قران بگفتا زیر پای مادر است

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین و اخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای عشق

تکیه گا ه خستگی ها یم توئی

مادر ای تنها ترین ماوای عشق

یاد تو ارام می سا زد مرا

از تو اهنگی گرفته نا ی عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

ما ه من پشت و پنا ه من توئی

جا ن من ای گوهر یکتا ی عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق

ای انیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه اغوش گرم تو منم

من که مجنونم توئی لیلای عشق

غم را دوست دارم چون در هر غمی بغضی ترک میخورد و پس از هر ترک مرواریدهائی

از اسارت در می ایند درهای اسارت گشوده می شود و اغاز یک زندگی...

مرواریدها با نوازش گونه هایم قدم به زندگی می گذارند و چه مهربانند با هم ، دست

در دست هم میروند مانند زنجیری از مرواریدهای به هم رشته شده با نظم و ترتیب

گوی نقره ای رنگی می شوند و می روند شادند و صمیمی یکدیگر را در اغوش

میگیرند انگار سالهاست همدیگر را ندیده اند همدیگر را بغل میکنند و رشته ای از

مروارید روی گونه هایم جاری میکنند تن سردشان را ارام ارام روی گونه هایم میکشند

و به پایین سرازیر میشوند

همیشه محتاج دعای تو بودم مادر ، و امروز محتاج تر از همیشه...

ای  مادر

جان میگذارم به پای تو که بهشت ، لیاقت گوشه چشمت را ندارد

و خدایت به تو بالاتر از بهشت را مژده داده است

حریر نگاه تو دل و جانم را ربوده است

من با تو نفس کشیده ام مادر

تو جان شیرین در کالبد منی

نمی شود بدون تو عاشقانه گریست ، بدون تو مستانه خندید

نمی شود صدایت را بشنوم و تا اوج بال و پر نگشایم

عزیزغا یبم

وقتی از تازیانه زمان ، رخت پائیزی است

دستانت بوی گل دارد ، بوی گلاب ، بوی بهار

میلاد من ، لحظه تولد عشق جاودانی بود میان من و تو

نبض من همیشه با نوای لالایی تو می زند ای گل احساسم

پروانه ای هستم در پیله محبت تو اسیر

ای تندیس مهر

کاش نمی رفتی کاش

چشمان غبار گرفته ام به یمن دیدارت نور باران ، توچشمه عشقی و من سرا پا

تردید ، سر انگشت محبت تو ، ساعتها رخسار زرد مرا گل افشان کرد و بوسه
 
مهرت ، خون را به رگهای تنم دوانید با تو زمان چه زود می گذرد عزیزم ، کلامت برایم

جرعه جرعه نوش داروست و دستان گرمت ، تنم را در مقابل ناملایمات چون کوه ،

استوار می سازد

اینک امده ام تا با تو بگویم عاشقانه ترین جمله دنیا را!

ولی دوباره شرمسار از نگاه مشتاقت فقط شن ریزه های کف جاده را نظاره کردم

و گذشت ثانیه ها ، تا از تو دور شدم ، مادرم ، لحظه ها را به عشق دیدارت ، شمردن

اغاز میکنم و به امید ان روز که بیا بمت

مهربان من ، همیشه در دلم جای خواهی داشت

 

...






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ