باز دو تا چشم منتظر خیره شدن به آسمون
دنبال اون ستاره که بدون نام ِ و نشون
پیش غم تنهاییام ستاره ها چقدر کم اند
از سر دلخوشی دارن به همه چشمک میزنند
غافل از اینکه این پایین قلبی اسیر ماتمه
حسرت و غصه های اون قدر تموم عالمه
شیشه صبروحوصله اش شکسته با سنگ عذاب
روزای شاد و رنگیش هم یه سر شده تاروخراب
دیگه نمونده دلخوشی واسه دل اسیر غم
مهم اسیر بودنشه فرق نداره زیاد یا کم
فکر میکنی نبودنت کم دردیه نه به خدا
تحملش سخته واسم تحمل جداییها
می دونم که آسمون ابریه یا دو چشم من
نمیذارن ببینمت ستاره قشنگ من
حالام نه آرومه دلم نه خواب به چشمونم میاد
دلم داره داد میزنه میگه فقط تورو میخواد
چی بهش بگم آروم بشه دست از سر من برداره
چی میشه گفت به قلبی که برای تو بی قراره؟؟
باز هم تا نزدیک سحر ستاره ها رو میشمرم
تو آخرین ستاره ای که دل به عشقش میسپرم
میخوام یه چیزی رو بگم دلم میخواد خوب بدونی
دنیا م اگه تموم بشه بازم تو قلبم می مونی