تو گفتی می آیی ...
ولی هر چه انتظارکشیدم نیومدی ...
چشمام به جاده پرپیچ و خم جدایی می نگرد ...
جاده ای که تو در هنگام وداع از اونجا رفته ای ...
و اینقدر چشم انتظار به این کوره ی راه نگریسته ام که چشمام به حرف آمده اند ...
آه خدایا ... خدایا ...
به هرجا می نگرم همان پیچ و خم رو در مقابل دیدگان خود می بینم ...
ای کاش برای لحظات اندکی احساس مرا درک می کردی ... آن وقت بود که در مقابل دنیا حاضر نبودی منو از دست بدی ...
همانگونه که من در مقابل هیچ چیز تو رو از دست نمی دهم ...