اها وارد شدم.....
روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش
اولین پی ام _سلام
+سلام
_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم
+لطفا مزاحم نشید
_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد
+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی
_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین
+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو
_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم
+صبر کن ناراحت شدی از من؟
_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت
+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات
_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام
+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم
_اوکی رو بزن پس
یا علی گفتیم و عشق اغاز شد
اها وارد شدم......
روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش
اولین پی ام _سلام
+سلام
_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم
+لطفا مزاحم نشید
_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد
+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی
_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین
+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو
_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم +صبر کن ناراحت شدی از من؟
_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت
+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات
_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام
+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم
_اوکی رو بزن پس
یا علی گفتیم و عشق اغاز شد
نوشته شده توسط: یاسی
دعای روز بیست ویکم
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً و لا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً و اجْعَلِ الجَنّهِ لی منْزِلاً و مَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین»
خداوندا در این روز مرا به سوی خشنودی خود راهنمایی کن و شیطان را بر من مسلط مگردان و بهشت را منزلم قرار ده, ای برآورنده حاجات مشتاقان حقیقت.
قرآن کریم: «ان الشیطان للانسان عدو مبین؛ بدرستی که شیطان برای انسان دشمن آشکاری است.» (1)
1 - مخلصین: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛ شیطان میگوید: به عزت و جلالت که همه آنها را فریب دهم جز مخلصین را.» (2)
توضیح: مخلص کسی است که در صدد اخلاص خود است و سعی دارد اعمالش خالصانه باشد و مخلص کسی است که با اعمال خالصانه به مقامی میرسد که خداوند او را برای خودش خالص میگرداند.
2 - مؤمنین: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا؛ به درستی که شیطان بر مؤمنین (واقعی) تسلطی ندارد.» (3)
3 - فرد با انصاف
4 - کسی که در مصائب، جزع و ناله نکند.
5 - راضی به قسمت الهی
امام صادق علیه السلام فرمود: «قال ابلیس: خمسة لیس فیهن حیلة و سائر الناس فی قبضتی ... و من رضی لاخیه المؤمن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع علی المصیبة حتی تصیبه و من رضی بما قسم الله له ولم یهتم لرزقه؛ ابلیس گفت: مرا به پنج کس راه نفوذ نیست و بقیه مردم در دست من هستند ... [و از جمله آنهاست ]کسی که آنچه بر خود میپسندد برای برادرش بپسندد، کسی که در مصائب جزع و ناله نکند و صبر نماید، کسی که به قسمتخدا راضی باشد و غم روزی نخورد.» (4)
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مکانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند. (8)
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.
(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودىاش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)
اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مىدهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مىشود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگىهاى وجودىاش را مىسازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مىشود.
با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مىشود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مىگردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیرى مىشود.
به عبارت روشنتر، شب قدر یکى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شبهاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مىآید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى که در طول سال واقع مىشود، تقدیر مىگردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مىشود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»(14)
پس شب قدر شبى است که:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مىشود.
3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مىگردد.
بنابراین، مىتوان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازهگیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.
این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مىباشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مىفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مىفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مىشود:
1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2. قرآن در شبى مبارک از شبهاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.
3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:
الف. نزول قرآن.
ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مىگردد.
اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مىشمارد:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مىشوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مىشوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى بر مومنان شب زندهدار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازهگیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازهگیرى در آن شب خاص است.
مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مىکند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مىگردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)
دفاع مقدس ما در زمینه های مختلف سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و ... توانست معادلات جهانی معمول را بر هم زند و تحلیل های مادی دنیاپرستان را نقش بر آب سازد. این حادثه عظیم، بی شک در یاد ملت ایران خواهد ماند و غرور و سرافرازی و حماسه آفرینی را در نسل های بعد بر جای خواهد گذاشت.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 2887 روز به طول انجامید که طی آن هزار روز نبرد فعال صورت گرفت که 793 روز حمله از سوی رزمندگان اسلام بود و 207 روز از سوی ارتش متجاوز بعثی در طول جنگ شمار 381 هزار و 680 نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و 72 هزار نفر به اسارت نیروهای اسلام در آمدند. در این هشت سال 371 فروند هواپیما و 82 فروند بالگرد دشمن منهدم شد. 1700 دستگاه تانک و نفربر، 480 قبضه توپ و سه هزار و 363 دستگاه خودرو نظامی به غنیمت ایران در آمد و و پنج هزار و 758 دستگاه تانک و نفربر، 532 قبضه توپ و پنج هزار و 152 دستگاه و خودرو نظامی دشمن منهدم گردید. مقاومت رزمندگان اسلام سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود سی میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از هفتاد میلیارد دلار بدهی داشته باشد.
.................................................................................................................................
....................................................................................................................................
.........................................................................................................................................
........................................................................................................................................
.....................................................................................................................................
........................................................................................................................................
التماس دعا
..........................................................................................................................
? مقام حضرت علی(ع) از زبان نبی اکرم(ص)
پیامبر عالیقدر اسلام(ص) میفرماید:
مَنْ ارادَ أنْ یَنْظُر الی نوحَ فی تَقْواهْ
وَ الی ابراهیمَ فی حِلْمِهْ ,
وَ الی موسی فی هَیْلتِهْ ,
و الی عیسی فی عِبادَتِه ,
فَلْیَنْظُرَ الی عَلیِّ بن ابیطالب (بحارالانوار ج39 / ص35 )
هرکسی بخواهد به تقوای نوح(ع) بنگرد,
و نیز به حلم و بردباری ابراهیم(ع) بنگرد,
و نیز به هیبت و شکوه موسی(ع) بنگرد,
و نیز به عبادت عیسی(ع) بنگرد, باید آن شرائط را فقط در شخصیت والای علیبن ابیطالب جستجو کند.
?ایمان حضرت علی(ع) از زبان نبی اکرم(ص)
نبی مکرم اسلام(ص) میفرمایند: لَو انَّ السَّماواتِ وَالاَرضِ وُضِعَتْ فی کَفَّةٍ وَ وُضِعَ ایمانُ علیٍّ فی کَفَةٍ لَرَجَحَ ایمانُ علی(ع)
هر آینه اگر همه آسمانها و زمین در کفهای از ترازو و ایمان علی(ع) در کفه دیگرش گذاشته شود, حتماً کفه ایمان علی(ع) سنگینتر خواهد بود.
? علم حضرت علی(ع) از زبان نبی اکرم(ص)
پیامبر خدا(ص) فرموده: انا مدینة العلم و علیٌّ بابها ینابیعالمودة ج1 / ص 85
من شهر علم و علی دروازهی آن است.
? شهادت
وقتی که عبدالرحمان بن ملجم مرادی صبح روز 19 ماه رمضان در محراب مسجد کوفه ضربت شمشیرش را بر فرق امیرمؤمنان علی(ع) در هنگام نماز فرود آورد و آنحضرت در خاک و خون غلطید و فرمود:
بسمالله وباالله و علی ملة رسولالله فزت و ربالکعبه ( منتهیالامال ج1 / ص 174)
به خدای کعبه رستگار شدم, آنگاه از خاک محراب برمیداشت و بر فرق سرش میریخت و میفرمود:
منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرت ( طه / 55)
ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز بازمیگردیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون میآوریم.
مردم کوفه به سر وصورت خود میزدند و فریاد و اعلیاه سر میدادند, جبرئیل هم در میان زمین و آسمان فریاد برآورد و میگفت: تَهَدَّمَتْ وَاللهِ ارکانُ الْهُدی وَانْفَصَمَتْ العْرُوَةُ الْوُثقی, قُتِلَ ابْنُ عَمَّ الْمُصْطَفی, قُتِلَ علیٌّ الْمُرتَضی
منتهیالامال ج1 / ص 174
به خدا پایههای هدایت فروریخت و دیوارهی عروة الوثقی (دژ پولادین آیین خدا) در هم شکست و پسرعموی محمد مصطفی به قتل رسید, علی مرتضی به شهادت رسید.
تا برای من لالایی مرگ را بخواند
بعد از مرگ جسم مرا کفن کن و روی قبرم بنویس
اسم :عاشق
شهرت :اندوهگین
فرزند :سنگدلان
علت مرگ :نرسیدن به عشق
روز مرگ :روزی از روزهای نافرجام
..................................................................
تنهایی
سکوت تنهایــــــــــی ام را تو بشکن :
با زمزمه هـــات ، با ترانه هــــات،
با هیــــــاهوی خنده هـــات ، با آوای کلمــــات ،
با گرمای دستــــات ، با نور دیدگــــانت ، با هیاهوی شادی هـــات
بشکــــــن و خورد کن سکوت تنهایـــــــی ام را ...
بگــــــــذار انعکــاس آن چیزی بـــاشد جز تنهایــــــــی ...
بگــــــــذار آن برگشت تو باشــــی ...
............................................................................................................................................
خدایا تو که عشق را افریدی چرا صبری به همراهش ندادی
خدایا من شدم مست رویش خراب ان دو ابروی کمانش
خدایا این که بود با ان دو خالش یکی بر لب یکی بر گونه هایش
خدایا دادی تو دستش به دستم زبان او ببرید هر دو دستم
خدایا نوشیدم از جام شرابش شدم محو رخ مانند ماهش
خدایا او مگر فرصت به من داد امان از عشق یکسو ای دادبیداد
خدایا رفتنش اتش بر افروخت از ان لحظه دلم در یاد او سوخت
خدایا این نه ان بودا که دیدم دران هنگام گویی حوری دیدم
خدایا من همان مورم که بودم ولی در پیش او این هم نبودم
.........................................................................................................................................
.....................................................................................................................................................
..............................................................................................................................................
اگر اشک ها نمی بود داغ ... ها
سرزمین وداع را می سوزاند
کسی را که خیلی دوست داری همیشه زود از دستش میدهی
پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیرد
هنوز بعضی از حرف هایت را به او نگفته بودی
هنوز همه لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی
همیشه این گونه بوده است کسی را که از دیدنش سیر نشده ای
زود از دنیای تو می رود .
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی
افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی نیافتم .
دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با آن روزهای شیرین عجین کرد
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است .
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن و به یاد تو زیستن
و تنها از خاطرات گذشته تعذیه کردن می ترسم .
زندگی ام در اوج جوانی بین شب و روزهایی است که باید بهترین
سال های زندگی ام باشد ، چنان به هم گره خورده است
که منجر به نابودی همه جانبه ام می شود .
ای کاش می تونستم از دستت فرار کنم
به چه زبانی بهت بگم ازت بدم میاد تو رو خدا دیگه دنبالم نیا
دلم هوس لحظه معراج روح را کرده است
دست تو ، سایه تو همیشه بر سر آدم ها قدرت نمایی می کند
تا آدم ها خلق میشن تو موجود نفرت انگیز هم به دنیا میای
دلم می خواهد تمام بغض هایم را جمع کنم
و با تمام وجود و تمام اشک هایم بگویم
ازت متنفــــــــــرم سرنوشت شوم من
...............................................................................................................................................
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
دو شکارچی با هم صحبت می کردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟»
دومی: «با تفنگ شکارش می کنم.»
اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟»
دومی:« می روم بالای درخت.»
اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟»
دومی: «خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.»
اولی: «اگر صخره نبود، چه؟»
دومی:« توی گودالی دراز می کشم.»
اولی: «اگر گودال هم نبود؟»
در این موقع، شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش! بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟!