سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 134263
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

اها وارد شدم.....

روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش

اولین پی ام _سلام

+سلام

_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم

+لطفا مزاحم نشید

_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد

+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی

_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین

+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو


_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم

+صبر کن ناراحت شدی از من؟

_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت


+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات


_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام


+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم

_اوکی رو بزن پس

یا علی گفتیم و عشق اغاز شد                                                              

اها وارد شدم......

روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش

اولین پی ام _سلام

+سلام
_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم

+لطفا مزاحم نشید

_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد

 

+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی

_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین

 

+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو

_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم +صبر کن ناراحت شدی از من؟

 

_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت

+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات

_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام

+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم

_اوکی رو بزن پس

یا علی گفتیم و عشق اغاز شد

نوشته شده توسط: یاسی


  
 
دختر نوجوانی که به شیوه سریال اغما اموال پدر خود را سرقت کرده بود پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران ماجرای ?? روز فرار خود را شرح داد.
این دختر ??ساله که شادی نام دارد پس از دوستی با جوان ?? ساله یی به نام آیت اموال پدر خود را ربود و با سفر به شهرستان نهاوند به عقد موقت وی درآمد.
چند روز پیش خانواده شادی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران با اعلام گزارش فرار دختر ?? ساله شان خواستار انجام تحقیقات برای پیدا کردن و بازگرداندن او به خانه شدند.
ماموران با آغاز تحقیقات خود متوجه شدند به رغم فرار شادی وی همچنان به تلفن همراه خود پاسخ می دهد و در طول این مدت با اعضای خانواده اش چندین مکالمه تلفنی انجام داده و مدعی شده که هنوز در تهران است.
کارآگاهان با ردیابی موبایل دختر ??ساله متوجه شدند به رغم ادعای این دختر وی از تهران خارج شده و به شهرستان نهاوند رفته است به همین خاطر تیمی از ماموران به همراه خانواده شادی راهی این شهر شدند و توانستند دختر نوجوان را در حالی که در یک قدمی در حال پیاده روی بود شناسایی کنند.
شادی پس از آنکه به تهران بازگردانده شد روز گذشته از سوی قاضی جعفری - معاون دادسرای امور جنایی تهران- تحت بازجویی قرار گرفت و درباره علت فرارش گفت؛«چندی پیش هنگامی که به همراه خانواده ام به نهاوند سفر کرده بودم با پسر خوش ظاهری به نام آیت آشنا شدم و او به من پیشنهاد دوستی داد. از آنجا که از این پسر ??ساله خوشم آمده بود با پیشنهاد او مخالفتی نکردم و شماره موبایلم را به وی دادم و پس از بازگشت به تهران با آیت مرتب در تماس بودم. ما هر دو به شدت به یکدیگر علاقه مند بودیم و می خواستیم ازدواج کنیم، اما آیت به من می گفت برای این کار پول کافی در اختیار ندارد.»
شادی افزود؛«در نهایت پسر مورد علاقه ام به من پیشنهاد کرد طلا و جواهرات و پول های پدرم را سرقت و فرار کنم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم. طبق نقشه یی که طراحی کرده بودیم قرار بود بعد از سرقت من به ترمینال غرب بروم و خواهرزاده آیت به نام حمید را در آنجا ملاقات کنم و همراه وی راهی نهاوند شوم.
سرانجام من در یک فرصت مناسب دو میلیون و ??? هزار تومان پول نقد، شش میلیون و ??? هزار تومان تراول چک، یک سکه تمام بهار آزادی، یک ربع و یک نیم سکه، ? النگو، ? گردنبند، ? انگشتر،
? دستبند، یک پلاک سوئیسی، یک پلاک شمایل و یک انگشتر فیروزه سرقت کردم و به ترمینال غرب رفتم. طبق قرار در آنجا حمید منتظر من بود.»
دختر ??ساله اضافه کرد؛ «هنگامی که به نهاوند رسیدیم به خواسته آیت چند روزی را در خانه یکی از دوستانش به نام سامان گذراندیم و سپس او مرا به خانه خودشان برد و در آنجا با هم عقد موقت کردیم، اما یک هفته پس از فرار بود که از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. خانواده آیت مرا در خانه شان حبس کرده بودند و هر وقت مادرم به موبایلم تلفن می زد مرا مجبور می کردند در حضور آنها صحبت کنم تا حرف مخفیانه یی به وی نزنم و این خانواده آیت بودند که مرا مجبور کردند به دروغ بگویم هنوز در تهران هستم.»
قاضی جعفری پس از شنیدن اظهارات دختر نوجوان با توجه به اینکه وی فقط ?/? میلیون تومان پول نقد و تراول چک و معادل ?/? میلیون تومان از طلاهای سرقتی را بازگردانده و بقیه اموال مسروقه نزد آیت است دستور دستگیری این پسر ?? ساله را صادر کرد.

  
ابلیس

دعای روز بیست ویکم

«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً و لا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً و اجْعَلِ الجَنّهِ لی منْزِلاً و مَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین»

خداوندا در این روز مرا به سوی خشنودی خود راهنمایی کن و شیطان را بر من مسلط مگردان و بهشت را منزلم قرار ده, ای برآورنده حاجات مشتاقان حقیقت.

# شیطان و انسان

قرآن کریم: «ان الشیطان للانسان عدو مبین‏؛ بدرستی که شیطان برای انسان دشمن آشکاری است.» (1)

# کسانی که از شر شیطان مصونند

1 - مخلصین: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین‏؛ شیطان می‏گوید: به عزت و جلالت که همه آن‏ها را فریب دهم جز مخلصین را.» (2)

توضیح: مخلص کسی است که در صدد اخلاص خود است و سعی دارد اعمالش خالصانه باشد و مخلص کسی است که با اعمال خالصانه به مقامی می‏رسد که خداوند او را برای خودش خالص می‏گرداند.

2 - مؤمنین: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا؛ به درستی که شیطان بر مؤمنین (واقعی) تسلطی ندارد.» (3)

3 - فرد با انصاف

4 - کسی که در مصائب، جزع و ناله نکند.

5 - راضی به قسمت الهی

امام صادق علیه السلام فرمود: «قال ابلیس: خمسة لیس فیهن حیلة و سائر الناس فی قبضتی ... و من رضی لاخیه المؤمن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع علی المصیبة حتی تصیبه و من رضی بما قسم الله له ولم یهتم لرزقه؛ ابلیس گفت: مرا به پنج کس راه نفوذ نیست و بقیه مردم در دست من هستند ... [و از جمله آن‏هاست ]کسی که آنچه بر خود می‏پسندد برای برادرش بپسندد، کسی که در مصائب جزع و ناله نکند و صبر نماید، کسی که به قسمت‏خدا راضی باشد و غم روزی نخورد.» (4)


  

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

شب قدر

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

پس شب قدر شبى است که:

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

الف. نزول قرآن.

ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

شب قدر

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)


  
شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است.
در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است.
عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود.
ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان علیه السلام می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند.
شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.
در بعضی از تفاسیر آمده است که روزی پیامبر اکرم فرمود:«یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ پوشید و هزار ماه (هشتاد سال) از تن بیرون نیاورد و پیوسته مشغول یا آماده جهاد فی سبیل الله بود.»
یاران پیامبر تعجب کردند و آرزو کردند چنین فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسر شود؛ در این هنگام بود که سوره قدر نازل شد و بیان شد که « شب قدر از هزار ماه عبادت و جهاد برتر است.»

  
31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است. دوران هشت ساله دفاع مشروع امت سلحشور ایران در حفظ و اعتلای نظام مقدس اسلامی و حراست از مرزهای عزت و شرف این رمز و بوم، به مثابه یکی از حساس ترین و بارزترین برهه های حیات راستین این ملت، همچون نگینی تابناک، تا همیشه زمان، بر تارک تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می درخشد. دفاع امت اسلامی ایران در برابر تجاوز همه جانبه دشمنان اسلام، در تاریخ افتخار آفرینی مبارزات حق طلبانه، یک ملت سترگ، فروزان خواهد بود. پایداری ایران اسلامی که برخاسته از روح وحدت و ایمان بود، در سایه هدایت های رهبر انقلاب اسلامی،‌ حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفت و باعث احیای یک مکتب سازنده و نهضت های آرمانگرا و ایدئولوژی جهانگیر شد.

دفاع مقدس ما در زمینه های مختلف سیاسی، ‌نظامی، اجتماعی، فرهنگی و ... توانست معادلات جهانی معمول را بر هم زند و تحلیل های مادی دنیاپرستان را نقش بر آب سازد. این حادثه عظیم، بی شک در یاد ملت ایران خواهد ماند و غرور و سرافرازی و حماسه آفرینی را در نسل های بعد بر جای خواهد گذاشت.

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 2887 روز به طول انجامید که طی آن هزار روز نبرد فعال صورت گرفت که 793 روز حمله از سوی رزمندگان اسلام بود و 207 روز از سوی ارتش متجاوز بعثی در طول جنگ شمار 381 هزار و 680 نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و 72 هزار نفر به اسارت نیروهای اسلام در آمدند. در این هشت سال 371 فروند هواپیما و 82 فروند بالگرد دشمن منهدم شد. 1700 دستگاه تانک و نفربر، 480 قبضه توپ و سه هزار و 363 دستگاه خودرو نظامی به غنیمت ایران در آمد و و پنج هزار و 758 دستگاه تانک و نفربر، 532 قبضه توپ و پنج هزار و 152 دستگاه و خودرو نظامی دشمن منهدم گردید. مقاومت رزمندگان اسلام سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود سی میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از هفتاد میلیارد دلار بدهی داشته باشد.

.................................................................................................................................

....................................................................................................................................

.........................................................................................................................................

........................................................................................................................................

.....................................................................................................................................

........................................................................................................................................

                                                                                      التماس دعا

..........................................................................................................................


  

 

                                                     

                                                               

? مقام حضرت علی‌(ع) از زبان نبی اکرم(ص)

پیامبر عالیقدر اسلام(ص) می‌فرماید:
مَنْ ارادَ أنْ یَنْظُر الی نوحَ فی تَقْواهْ
وَ الی ابراهیمَ فی حِلْمِهْ ,
وَ الی موسی فی هَیْلتِهْ ,
و الی عیسی فی عِبادَتِه ,
فَلْیَنْظُرَ الی عَلیِّ بن ابیطالب   (بحارالانوار ج39 / ص35 )
هرکسی بخواهد به تقوای نوح(ع) بنگرد,
و نیز به حلم و بردباری ابراهیم(ع) بنگرد,
و نیز به هیبت و شکوه موسی(ع) بنگرد,
و نیز به عبادت عیسی(ع) بنگرد, باید آن شرائط را فقط در شخصیت والای علی‌بن ابیطالب جستجو کند.

?ایمان حضرت علی(ع) از زبان نبی اکرم(ص)
نبی مکرم اسلام(ص) می‌فرمایند: لَو انَّ السَّماواتِ وَالاَرضِ وُضِعَتْ فی کَفَّةٍ وَ وُضِعَ ایمانُ علیٍّ فی کَفَةٍ لَرَجَحَ ایمانُ علی(ع)
هر آینه اگر همه آسمانها و زمین در کفه‌ای از ترازو و ایمان علی(ع) در کفه‌ دیگرش گذاشته شود, حتماً کفه ایمان علی(ع) سنگین‌تر خواهد بود.

? علم حضرت علی(ع) از زبان نبی اکرم(ص)
پیامبر خدا(ص) فرموده: انا مدینة العلم و علیٌّ بابها  ینابیع‌المودة ج1 / ص 85
من شهر علم و علی دروازه‌ی آن است.

                                               

? شهادت
وقتی که عبدالرحمان بن ملجم مرادی صبح روز 19 ماه رمضان در محراب مسجد کوفه ضربت شمشیرش را بر فرق امیرمؤمنان علی(ع) در هنگام نماز فرود آورد و آنحضرت در خاک و خون غلطید و فرمود:
بسم‌الله وباالله و علی ملة رسول‌الله فزت و رب‌الکعبه ( منتهی‌الامال ج1 / ص 174)
به خدای کعبه رستگار شدم, آنگاه از خاک محراب برمی‌داشت و بر فرق سرش می‌ریخت و می‌فرمود:
منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرت  ( طه / 55)  
ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز بازمی‌گردیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون می‌آوریم.
مردم کوفه به سر وصورت خود می‌زدند و فریاد و اعلیاه سر می‌دادند, جبرئیل هم در میان زمین و آسمان فریاد برآورد و می‌گفت: تَهَدَّمَتْ وَاللهِ ارکانُ الْهُدی وَانْفَصَمَتْ العْرُوَةُ الْوُثقی, قُتِلَ ابْنُ عَمَّ الْمُصْطَفی, قُتِلَ علیٌّ الْمُرتَضی 
منتهی‌الامال ج1 / ص 174
به خدا پایه‌های هدایت فروریخت و دیواره‌ی عروة الوثقی (دژ پولادین آیین خدا) در هم شکست و پسرعموی محمد مصطفی به قتل رسید, علی مرتضی به شهادت رسید.


  

ای خدا اگر مرا به او نرسانی اکنون اجل مرا برسان

تا برای من لالایی مرگ را بخواند


بعد از مرگ جسم مرا کفن کن و روی قبرم بنویس


اسم     :عاشق


شهرت      :اندوهگین


فرزند     :سنگدلان


علت مرگ     :نرسیدن به عشق


روز مرگ     :روزی از روزهای نافرجام

..................................................................

               تنهایی

سکوت تنهایــــــــــی ام را تو بشکن :

 

با زمزمه هـــات ، با ترانه هــــات،

 

با هیــــــاهوی خنده هـــات ، با آوای کلمــــات ،

 

 با گرمای دستــــات ، با نور دیدگــــانت ، با هیاهوی شادی هـــات

 

بشکــــــن و خورد کن سکوت تنهایـــــــی ام را ...

 

بگــــــــذار انعکــاس آن چیزی بـــاشد جز تنهایــــــــی ...

 

بگــــــــذار آن برگشت تو باشــــی ...

 

 

 ............................................................................................................................................

خدایا چرا عشق را آفریدی...

خدایا تو که عشق را افریدی      چرا صبری به همراهش ندادی

خدایا من شدم مست رویش    خراب ان دو ابروی کمانش

خدایا این که بود با ان دو خالش   یکی بر لب یکی بر گونه هایش

خدایا دادی تو دستش به دستم   زبان او ببرید هر دو دستم

خدایا نوشیدم از جام شرابش   شدم محو رخ مانند ماهش

خدایا او مگر فرصت به من داد    امان از عشق یکسو ای دادبیداد

خدایا رفتنش اتش بر افروخت   از ان لحظه دلم در یاد او سوخت

خدایا این نه ان بودا که دیدم    دران هنگام گویی حوری دیدم 

خدایا من همان مورم که بودم   ولی در پیش او این هم نبودم

.........................................................................................................................................

خزان عشق...

Www.Bia2Net.ir

.....................................................................................................................................................

قدر آیینه بدانیم چو هست...

..............................................................................................................................................

ای عشق من...

 

اگر اشک ها نمی بود داغ ... ها

  سرزمین وداع را می سوزاند

 کسی را که خیلی دوست داری همیشه زود از دستش میدهی

 پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیرد

 هنوز بعضی از حرف هایت را به او نگفته بودی

 هنوز همه لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی

 همیشه این گونه بوده است کسی را که از دیدنش سیر نشده ای

 زود از دنیای تو می رود .

  امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :

 پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی

 افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی نیافتم .

 دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم

 کاش می شد سرنوشت را با آن روزهای شیرین عجین کرد

 نفرین به بودن وقتی با درد همراه است .

 من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن و به یاد تو زیستن

 و تنها از خاطرات گذشته تعذیه کردن می ترسم .

 زندگی ام در اوج جوانی بین شب و روزهایی است که باید بهترین

 سال های زندگی ام باشد ، چنان به هم گره خورده است

 که منجر به نابودی همه جانبه ام می شود .

 ای کاش می تونستم از دستت فرار کنم

 به چه زبانی بهت بگم ازت بدم میاد تو رو خدا دیگه دنبالم نیا

 دلم هوس لحظه معراج روح را کرده است

 دست تو ، سایه تو همیشه بر سر آدم ها قدرت نمایی می کند

 تا آدم ها خلق میشن تو موجود نفرت انگیز هم به دنیا میای

 دلم می خواهد تمام بغض هایم را جمع کنم

 و با تمام وجود و تمام اشک هایم بگویم

  

 

 ازت متنفــــــــــرم سرنوشت شوم من

...............................................................................................................................................


  

 


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


دو شکارچی با هم صحبت می کردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟»
دومی: «با تفنگ شکارش می کنم.»
اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟»
دومی:« می روم بالای درخت.»
اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟»
دومی: «خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.»
اولی: «اگر صخره نبود، چه؟»
دومی:« توی گودالی دراز می کشم.»
اولی: «اگر گودال هم نبود؟»
در این موقع، شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش!  بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟!

                                                       

                                                 تکرار تاریخ

پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟»
پدر: «بله پسرم!»
پسر: «باز هم یادتان هست که همیشه می گویید تاریخ تکرار می شود؟»
پدر:« بله پسرم!»
پسر: «خب، امروز بار دیگر تاریخ تکرار شد.»
                                                        
    با حال بود نه ؟

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ