عشق یعنی راه رفتن زیر باران
عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم
چشم من خیس تو نیستی " دلم دلگیره تو نیستی
اولین سال تو نیستی " می دونم دست تو نیست این
چاره ای جز این ندارم " مثل خون شدی توی رگهام
می میرم اگه نباشی بی تو من بدجوری تنهام
میدونی چرا همیشه من بدهکار تو میشم
وقتی نیستی ام یه جوری با خیالت راضی میشم
دیدن دوباره ی تو سخت مثل یک معما
بودن یک لحظه با تو توی این دنیای تاریک
شده واسه ی من یک خواب و رویا
نمی تونن چشمام یه لحضه اروم بگیرن * هنوز می بینم عکستو اشکهام می ریزن
نمی تونم سر خاکت بیام من بشینم *تو رو زیر اون همه خاک و سنگ ببینم
نمی تونم کسی رو که اون شب با هم موندیم بیدار حالا من بخوام خواب ببینم
خودت می دونی دارم از درد می میرم * چه شبهایی که به ستاره ها خیره شدم
گریه می کردم من تا که اروم بگیرم * نمی تونن چشمام یه لحظه اروم بگیرن
اخه دارم از دوری چشمات می میرم
تو این روزا دلم خسته همه درها به روم بسته
به جز درد غم و گریه همه چیزم زدست رفته
منو گذاشت ورفت اونکه همه هستی ام از وجودش بود
دل تاریک و خاموشم پر از شادی ز عشقش بود
حالا قصر دل من یه ابر که وانمیشه
اگه هر دم هی بباره درد من درمون نمیشه
تواین شب شب بارونی با اون چشمای گریونی
تو رفتی از برم ای یار منو بردی به ویرونی
خودشم میدونه که منو تنها گذاشته
جهان خسته است
تنم خسته است
دلم از این همه نیرنگ شکسته است
خدا هم شاید اینک خسته است
و شاید هم رها کرده است این مردمان مردم نماها را
من اینجا بس غریبم غربتم را چاره ای نیست
پاسخی نیست
بالینی که سر بر آن فرود
آرم وهرآنچه درون سینه ام تنگی کند
بیرون بریزم
اندکی آرامش یابم
محبت را سرایی نیست
سلامت را جوابی نیست
نگاهت را نگاه گرم مهرآمیز یاری نیست
من اینجا بس غریبم ,
غریبی آنچنان بر جان می تازد
که جانم را برایش هیچ نایی نیست...
میان این همه مردم کسی آیا نگاهم را نمی بیند؟!
نگاهی خسته
و گاهی پوشیده شده از اشک چندین ساله ام را
آیا کسی نمی بیند؟!
کسی باور نمی دارد رنجی هست
عذابی هست خشمی هست