سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 135105
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

                                                            

نه !

کاری به کار عشق ندارم

                               من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر

                                                                       در این زمانه دوست ندارم

انگار

                 این روزگار چشم ندارد من و تو را

                                                             یک روز خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کس

                        که دوست تر بداری

                                       حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد

                                                                                   از تو دریغ میکند

پس با همه وجودم خود را زدم به مردن

تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد

این شعر را هم نا گفته میگذارم  ....

تا روزگار بو نبرد ....

                          گفتم که ...

                                   کاری به کار عشق ندارم ! 


  

 

دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است

  

گذر کردم ز قبرستان زمانی ........ رسیدم بر سر قبر جوانی

به زیر قبر می نالید و میگفت ... رفیقان قدر یکدیگر بدانی

 

 گل سرخ

 

من که از عشقت وفا می خواستم .... در دلت یک ذره جا میخواستم

چون غریبی ساده و بی ادعا ................... مثل تو یک آشنا میخواستم

آمدی اما به وقت رفتنت ................ ماندنت را از خدا می خواستم

من دعا کردم بمانی بیشتر .......... از تو هم من یک دعا می خواستم

من برای اشکهایم بعد تو ...................... قدر یک دریاچه جا میخواستم

 

مرد تنها 

 

پیوسته دلم دم از هوای تو زند ... جان در تن من نفس برای تو زند

گر بر سر خاک من گیاهی روید ............. از هر برگش بوی وفای تو زند

 

 صلیب

 

عشقت را نصیب کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه ی آن ؛‌زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود

 

عاشقانه 

 

امروز همان دیروزی است که می گفتم خدایا ... فردا را خواهم دید ؟ و امروز فردایی است منتظرش مانده بودم . تمام امروز ها و دیروز ها پا بر جا می ماند و من رهگذر خورشید و مسافری هستم که فردا را روشن می کنم

 

blue flower.


  

 نیومدی و تنها موندم

 .................................................................................................................................................

 

الهب بی اثر باشد

 

 .......................................................................................................................................

 

 

برگشتنت عذابه

 

 .....................................................................................................................................

 

دفتر عشق

 

 .................................................................................................................................

 

چشم عشق و آسمان


  

این همه فریاد زدم

که کجا باید رفت ؟

به کدامین سو باید رو کرد ؟

در این تاریکی ها کجا نور هست؟

تنها ناله براورد که باور کن مرا

در دل گفتم :

در این بازار داغ نا امیدی

تو را باور کنم با چه امیدی؟

و امروز با اینکه نمیشنود صدایم را

اما

میخواهم بداند که

باور کردم خدا را

و همون واسه دنیای من کافیه

***دست از سر دلم بردار***


  

بزرگه بابامه و کوچیکه منم

 

وقتی چشم باز کردم اولین صورتی که دیدم صورت تو بود .

نوری در اون بود که شوق زندگی بهم داد.

اولین کلمه ای که گفتم اسم تو بود.

قدرتی  در اون بود که بهم عشق زندگی داد.

وقتی گفتم بابا دنیا معنی پیدا کرد.

حالا که بزرگ شدم میدونم بابا یعنی همه لطف و رحمت خدا ، یعنی همه عشق به زندگی ، یعنی همه چیزهایی که می خواهم ، یعنی تمام تمنای من از خدا ، یعنی بابا..................


  

 

                             

 

                            


  

 
ملت بزرگوار و مسلمان ایران پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى مسأله آزاد سازى فلسطین از چنگال غاصبان قدس را سرلوحه آرمان هایش قرارداده و همه ساله روز قدس را به روز فریاد کشیده بر سر ستمکاران تاریخ تبدیل کرده است.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، امام امت در اولین فرصت روزى را براى نجات قدس از چنگال صیهونیست هاى جنایتکار، به عنوان روز قدس تعیین نمودند و پیامى که به همین مناسبت صادر نمودند، فرمودند:

خلاصه‌ای از پیام امام (ره)

                                                                                بسم الله الرحمن الرحیم
روز قدس، جهانى است، و روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است، روز مقابله ملتهائى است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند، روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند، در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند، روزى است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد، متعهدین امروز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏کنند به آنچه که باید بکنند، و منافقین و آنهائى که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنائى دارند، و با اسرائیل دوستى دارند در این روز بى تفاوت نیستند، و یا ملتها را نمى‏گذارند که تظاهرات کنند.
روز قدس، روزى است که باید سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود باید ملتهاى مستضعف در مقابل مستکبرین اعلان وجود بکنند، باید همانطور که ایران قیام کرد، و دماغ مستکبرین را به خاک مالید، و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند، و این جرثومه‏هاى فساد را به زباله‏دانها بریزند.
روز قدس، روزى است که باید همت کنند و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم، روز قدس روزى است، که باید به این روشنفکرانى، که در زیر پرده با آمریکا و عمال آمریکا روابط دارند هشدار داد، هشدار به اینکه اگر از فضولى دست‏بر ندارند سرکوب خواهند شد.
روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است، و روز حکومت اسلامى است. (20)
سخنرانى امام خمینى ره در روز قدس با محتواى و ابعاد وسیعى که دارد، اهم نکاتش بر تجمع و اتحاد مسلمین براى سرکوبى دشمنان اسلام تکیه شده، و اگر مسلمانان نیرومند جهان ید واحده شوند و اختلاف عقیده و اختلاف مذهب را کنار بگذارند، و براى دفاع از حریم اسلام، و قرآن، و کعبه، که مشترک بین همه اقشار مسلمین عالم است‏بکوشند، هرگز اجازه تجاوز کفار و منافقین را به حریم اسلام و مقدسات آن نخواهند داد، تا جائى که چند میلیون صهیونیست قبله اول مسلمین (بیت المقدس) را اشغال نموده، و در بین مسلمین تفرقه و جدائى بیندازند، و اینها هستند که شیعه را از سنى، و سنى را از شیعه جدا مى‏نمایند، وحدت مسلمین را به هم مى‏زنند، تا کمر مسلمین را بشکنند، و از تفرقه آنان بهره‏هاى خود را ببرند.


  
 


می خواهم خودم باشم، خودِ بی نقابم، می خواهم جدای از ترسها و وحشتهایی که به سراغم می آمد ارتباط بگیرم، ارتباطهایی تازه و نو! می خواهم جدای آن اضطرابها و دلشوره ها زندگی کنم ،کسی که دائم در تلاش نیست تا اطرافیان از او راضی باشند.


می خواهم به خود بقبولانم که من مسئول اشتباه های دیگران نیستم،مگر چه می شود من نیز دچار اشتباه شوم؟چه اشکالی دارد اگر گاهی اوقات بگذارم ذهنم و یا دلم آنچه را می خواهد، از من بطلبد ، و من پاسخ مثبتش دهم؟دلم رهایی میخواهد...رهایی از آن همه بند! و چه آزادانه و سبکبال آن را حس می کنم و می بینم که چه پهنه گسترده ای دارد...این بار نگرانم ولی نه از جنس گذشته، نگرانِ کسانی که متعلق به من هستند نه جدایِ از من...این بار دلم تنگ می شود،ولی نه دلتنگی از جنس گذشته،دلتنگِ روی ماه کسانی که دوستم دارند به خاطر خودم،نه برای شادابی ام و نه برای خنده هایم و نه برای اینکه می توانم گوشی باشم و سنگ صبوری!!!اینبار دلتنگ عزیزانی هستم که طاقتِ اخمها و ترسها و  بی حوصله گیهایم را نیز دارند...


این بار رابطه  هایی می خواهم کاملا متقابل!و این بار پایان می دهم به آنهمه ناآرامی!و این پایان دادن مستلزمِ صبر و حوصله و طاقت است...و این طاقت را خوب در خودم سراغ دارم........


  

اینجا شقایقی دیگر، متفاوت از گذشته، شقایقی که در وجودش فرشته ای را نهان کرده است، متولد شده، و در این تازه شدن خدا هست،او نیز هست و من نیز هستم.


  

اها وارد شدم.....

روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش

اولین پی ام _سلام

+سلام

_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم

+لطفا مزاحم نشید

_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد

+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی

_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین

+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو


_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم

+صبر کن ناراحت شدی از من؟

_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت


+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات


_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام


+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم

_اوکی رو بزن پس

یا علی گفتیم و عشق اغاز شد                                                              

اها وارد شدم......

روم چندمه؟........روم چندمین بار تلاش

اولین پی ام _سلام

+سلام
_می خواستم چند لحظه مزاحم وقتتون بشم و باهاتون بیشتر اشنا شم

+لطفا مزاحم نشید

_خوب من مراحمم و کاملا مهربون و منصف و بخشنده .......بازم بگم؟فکر کنم تو طول دوستیمون دست خودتون میاد

 

+نخیر شما کی مراحم بودی اصلا من رو نمیشناسی اینا چیه که می گی

_من عادت به ناراحت کردن کسی ندارم اما خوبه شما هم کمی به خودتون و هم به طرف مقابلتون بیشتر دقت کنید و از پله ی غرورتون بیاید پایین

 

+نه می دونم که تو هم تنهام می زاری مثل همه ی دوستام تو هم یه روزی فراموشم می کنی پس مزاحم نشو

_اما این تویی که همیشه زیر قولت می زنی نه یکبار بلکه هزارها بار و همیشه فراموشم کردی و من با همه ی اینها دوستت دارم و عاشقتم و چون عاشقتم صبرم زیاده و تحمل می کنم +صبر کن ناراحت شدی از من؟

 

_ من ناراحت؟نه من که گفتم عاشقتم و تحمل می کنم و همیشه بهت سر می زنم حالا تو یک بار اکسپت نکن 2بار اکسپت نکن بالاخره یه روزی به حرفم می رسی که دوست واقعییه تو منم .....هیچ صفت بدی نیست که بتونی برای من متصور بشی اگر این غرور بی جای تو می گذاشت

+ وایسا........تو که این همه خوبی ببخش منو باز اددم کن و من رو به خاطر همه گستاخی هام ببخش واسه همه ی بدقولی هام و فراموش کردنام قول می دم همیشه کانکت شم و مسنجرم رو باز کنم برات

_من همیشه هستم چراغمم همیشه روشنه فقط کافیه پی ام بفرستی برام

+حقیقتا که مهربونی کریمی عظیمی می دونم با داشتن همچین دوست خوبی تو مشکلات و سختی هام هیچ غصه ای نباید داشته باشم

_اوکی رو بزن پس

یا علی گفتیم و عشق اغاز شد

نوشته شده توسط: یاسی


  
 
دختر نوجوانی که به شیوه سریال اغما اموال پدر خود را سرقت کرده بود پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران ماجرای ?? روز فرار خود را شرح داد.
این دختر ??ساله که شادی نام دارد پس از دوستی با جوان ?? ساله یی به نام آیت اموال پدر خود را ربود و با سفر به شهرستان نهاوند به عقد موقت وی درآمد.
چند روز پیش خانواده شادی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران با اعلام گزارش فرار دختر ?? ساله شان خواستار انجام تحقیقات برای پیدا کردن و بازگرداندن او به خانه شدند.
ماموران با آغاز تحقیقات خود متوجه شدند به رغم فرار شادی وی همچنان به تلفن همراه خود پاسخ می دهد و در طول این مدت با اعضای خانواده اش چندین مکالمه تلفنی انجام داده و مدعی شده که هنوز در تهران است.
کارآگاهان با ردیابی موبایل دختر ??ساله متوجه شدند به رغم ادعای این دختر وی از تهران خارج شده و به شهرستان نهاوند رفته است به همین خاطر تیمی از ماموران به همراه خانواده شادی راهی این شهر شدند و توانستند دختر نوجوان را در حالی که در یک قدمی در حال پیاده روی بود شناسایی کنند.
شادی پس از آنکه به تهران بازگردانده شد روز گذشته از سوی قاضی جعفری - معاون دادسرای امور جنایی تهران- تحت بازجویی قرار گرفت و درباره علت فرارش گفت؛«چندی پیش هنگامی که به همراه خانواده ام به نهاوند سفر کرده بودم با پسر خوش ظاهری به نام آیت آشنا شدم و او به من پیشنهاد دوستی داد. از آنجا که از این پسر ??ساله خوشم آمده بود با پیشنهاد او مخالفتی نکردم و شماره موبایلم را به وی دادم و پس از بازگشت به تهران با آیت مرتب در تماس بودم. ما هر دو به شدت به یکدیگر علاقه مند بودیم و می خواستیم ازدواج کنیم، اما آیت به من می گفت برای این کار پول کافی در اختیار ندارد.»
شادی افزود؛«در نهایت پسر مورد علاقه ام به من پیشنهاد کرد طلا و جواهرات و پول های پدرم را سرقت و فرار کنم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم. طبق نقشه یی که طراحی کرده بودیم قرار بود بعد از سرقت من به ترمینال غرب بروم و خواهرزاده آیت به نام حمید را در آنجا ملاقات کنم و همراه وی راهی نهاوند شوم.
سرانجام من در یک فرصت مناسب دو میلیون و ??? هزار تومان پول نقد، شش میلیون و ??? هزار تومان تراول چک، یک سکه تمام بهار آزادی، یک ربع و یک نیم سکه، ? النگو، ? گردنبند، ? انگشتر،
? دستبند، یک پلاک سوئیسی، یک پلاک شمایل و یک انگشتر فیروزه سرقت کردم و به ترمینال غرب رفتم. طبق قرار در آنجا حمید منتظر من بود.»
دختر ??ساله اضافه کرد؛ «هنگامی که به نهاوند رسیدیم به خواسته آیت چند روزی را در خانه یکی از دوستانش به نام سامان گذراندیم و سپس او مرا به خانه خودشان برد و در آنجا با هم عقد موقت کردیم، اما یک هفته پس از فرار بود که از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. خانواده آیت مرا در خانه شان حبس کرده بودند و هر وقت مادرم به موبایلم تلفن می زد مرا مجبور می کردند در حضور آنها صحبت کنم تا حرف مخفیانه یی به وی نزنم و این خانواده آیت بودند که مرا مجبور کردند به دروغ بگویم هنوز در تهران هستم.»
قاضی جعفری پس از شنیدن اظهارات دختر نوجوان با توجه به اینکه وی فقط ?/? میلیون تومان پول نقد و تراول چک و معادل ?/? میلیون تومان از طلاهای سرقتی را بازگردانده و بقیه اموال مسروقه نزد آیت است دستور دستگیری این پسر ?? ساله را صادر کرد.

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ